زورق عشق | ||
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی.... چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن؛ تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ وچوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد نیامدی [ چهارشنبه 90/10/28 ] [ 4:7 عصر ] [ مهسا آسایش ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |